مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز چشم در راه تو صاحب نظرانند هنوز لالهها، شعلهکش از سینه داغند به دشت در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز از سراپرده غیبت، خبری باز فرست که خبریافتگان، بیخبرانند هنوز رهروان، در سفر بادیه حیران تواند با تو آن عهد که بستند، برآنند هنوز ذرهها در طلب طلعت رویت با مهر همعنان تاخته چون نوسفرانند هنوز طاقت از دست شد ای مردمک دیده! دمی پرده بگشای که مردم نگرانند هنوز
"مشفق کاشانی"
[ پنج شنبه 93/5/2 ] [ 12:49 صبح ] [ mohammadshayan7 ]
[ نظر ]
اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری